شکست سیستم انرژی ایران با استفاده از دو سوخت هم مقرونبهصرفه نیست، اینکه مدیرعامل شرکت ملی گاز میگوید: «ترکیب و تنوع سبد سوخت امری الزامآور است زیرا در برخی مواقع استفاده از دو حامل سوخت مقرون به صرفه نیست»،بیش از یک هشدار ساده است
به گزارش مسیر انرژی، مدیرعامل شرکت ملی گاز میگوید: «ترکیب و تنوع سبد سوخت امری الزامآور است زیرا در برخی مواقع استفاده از دو حامل سوخت مقرون به صرفه نیست»،بیش از یک هشدار ساده است؛ این جمله در واقع اعتراف رسمی به ضعفهای ساختاری و مدیریتی در نظام انرژی ایران است و اهمیت آن زمانی آشکار میشود که خود ایشان هشدار میدهد ادامه ناترازیها میتواند به یک مسئله امنیتی بدل شود!
در واقع کشوری که باید با داشتن دومین ذخایر گاز دنیا قدرت اول منطقه باشد، در اوج مصرف ناچار میشود بین مازوتسوزی آلاینده و خاموشی برق یکی را انتخاب کند، این یعنی تنوع سوخت در ایران نه راهحل، که مُسکن اضطراری و پرهزینهای است برای پوشاندن زخمهای عمیق ناترازی.
از منظر فنی، استفاده همزمان از دو حامل سوخت وقتی به یک نقطه ضعف تبدیل میشود که زیرساختها و فناوری نیروگاهها برای مدیریت سوختهای جایگزین آماده نباشد؛ راندمان پایین نیروگاهها، هزینههای اضافی نگهداری تجهیزات، و افزایش انتشار آلایندهها، همه نشاندهنده ناکارآمدی سیستم است که مازوت که باید آخرین گزینه باشد، حالا در قلب کلانشهرها میسوزد و مستقیم سلامت مردم را تهدید میکند. وابستگی ۸۳ درصدی نیروگاهها به گاز، در حالی که استاندارد جهانی تنها ۲۳ درصد است، به معنای شکنندگی سیستم و افزایش ریسک بحران انرژی است.
از منظر اقتصادی، هزینه استفاده همزمان از سوختها شامل افت راندمان، افزایش هزینه تولید و آلودگی محیطی میشود؛ یعنی حتی اگر منابع کافی برای سوخت جایگزین وجود داشته باشد، اقتصاد انرژی کشور توان مدیریت آن را ندارد. این نشان میدهد که مقرون به صرفه نبودن استفاده از دو حامل، نه یک محدودیت طبیعی، بلکه نتیجه مستقیم ضعف مدیریت و برنامهریزی است.
و اما از منظر سیاستگذاری، دهههاست شعار «تنوع سبد سوخت» مطرح شده اما هیچ اقدام ساختاری و بلندمدتی برای آن انجام نگرفته است. انرژیهای تجدیدپذیر سهمی درخور نیافتهاند، راندمان نیروگاهها بهبود نیافته و مصرف خانگی اصلاح نشده است. همچنان ۲۵ درصد کل گاز کشور در خانهها تلف میشود، در حالی که صنایع و نیروگاهها با قطعیهای مکرر دستوپنجه نرم میکنند. این وضعیت نشاندهنده سوءمدیریت سیستمیک و نبود استراتژی یکپارچه انرژی است.
در همین زمینه، گزارش”بنبست انرژی” روز گذشته “نفتیها” هم به همین موضوع اشاره داشت؛ بنبستی که نه از کمبود منابع، بلکه از ضعف سیاستگذاری و نبود راهبرد بلندمدت ایجاد شده. تکرار همین وضعیت باعث شده ایران در برابر هر موج سرما یا گرمای شدید، به یک کشور آسیبپذیر تبدیل شود.
بنابراین تا زمانی که سیاستها از شعار به اقدام عملی نرسد، هر زمستان با مازوت و هر تابستان با خاموشی، امنیت انرژی کشور را تهدید خواهد کرد؛ این بحران تنها با اصلاح ساختار، سرمایهگذاری واقعی، ارتقای فناوری و شجاعت تصمیمگیری درمان خواهد شد و نه با تصمیمات مقطعی یا مدیریت اضطراری دو سوخت همزمان؛ بلکه افزایش ظرفیت نیروگاههای چندسوخته با فناوریهای مدرن، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، بهینهسازی مصرف خانگی و صنعتی، ایجاد زیرساختهای ذخیره و انتقال سوخت جایگزین و اصلاح ساختار بازار انرژی. بدون این اقدامات، هر تلاش برای استفاده همزمان از دو حامل سوخت تنها یک مُسکن کوتاهمدت و هزینهزا خواهد بود.