به گزارش مسیر انرژی، این وضعیت تلخ، سؤالاتی را در خصوص کارایی مدیریت انرژی در کشور مطرح میکند؛ چرا با وجود این منابع عظیم، بحرانها همچنان ادامه دارند و ناترازی انرژی به یک چالش پایدار تبدیل شده است؟
بحرانهای انرژی در ایران تنها به ناترازی در تأمین انرژی محدود نمیشود. این بحرانها ریشه در ضعفهای مدیریتی، سیاستگذاریهای غیر اصولی و عدم توجه به نوآوریها و فناوریهای روز دارند. آمارها نشان میدهند که حدود ۳۷ درصد از انرژی تولیدی در کشور هدر میرود که هزینههای میلیاردی را بر دوش کشور میگذارد.
چالشها در بخشهای مختلف انرژی
در صنعت گاز، هدررفت فلرها و نشتیها در خطوط انتقال گاز به طور نگرانکنندهای منابع را هدر میدهند. سالانه ۲۱ میلیارد مترمکعب گاز به دلیل سوزاندن فلرها از دست میرود، در حالی که نشتیها در شبکه گاز به طور میانگین ۱۰ درصد از گاز تولیدی را هدر میدهند.
در صنعت برق، راندمان پایین نیروگاهها که کمتر از ۳۷ درصد است، در مقایسه با استاندارد جهانی که بیش از ۵۵ درصد است، بحرانها را تشدید میکند. علاوه بر این، هدررفت حدود ۶.۵ میلیارد کیلوواتساعت برق در شبکههای فرسوده انتقال نیز وضعیت را بحرانیتر میکند.
در حوزه سوختهای فسیلی، مصرف بیرویه بنزین و ناکارآمدی سیستم حملونقل، فشار مضاعفی بر منابع انرژی کشور وارد میکند. بهطوری که خودروهای داخلی بهطور میانگین دو برابر استاندارد جهانی سوخت مصرف میکنند.
ضرورت نهاد مستقل و کارآمد برای مدیریت انرژی
برای مقابله با این بحرانها، ایران نیاز به یک نهاد مستقل و کارآمد دارد که مسئولیت کلان مدیریت انرژی را بر عهده گیرد. این نهاد باید توانایی اجرای سیاستهای جامع و هماهنگ در زمینههای تولید، انتقال و مصرف انرژی را داشته باشد. برنامهریزی جامع، هماهنگی بینوزارتخانهای و بهینهسازی مصرف از اصول اساسی این مدیریت یکپارچه است.
تجارب جهانی مانند طرح Energiewende آلمان و کمیسیون تنظیم مقررات انرژی فدرال در ایالات متحده، نشاندهنده موفقیتهایی در بهرهبرداری از انرژیهای تجدیدپذیر و کاهش هدررفت انرژی است. این کشورها با ایجاد هماهنگی بین دولت، بخش خصوصی و جامعه، بهبود بهرهوری و کاهش وابستگی به سوختهای فسیلی را بهعنوان اولویت قرار دادهاند. ایران میتواند از این تجربیات بهرهبرداری کرده و با ایجاد نهادهای جدید، هماهنگی میان وزارتخانهها را تسهیل کند.
راهکارها برای عبور از بحران انرژی
برای عبور از بحران انرژی، ضروری است که بازنگری در ساختار مدیریتی صورت گیرد. نوسازی و بهینهسازی شبکههای انتقال، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و اصلاح سیاستها و تعرفهها باید در دستور کار قرار گیرند. تعیین قیمتهای واقعی برای انرژی میتواند به کاهش مصرف بیرویه و ایجاد انگیزه برای بهینهسازی مصرف منجر شود.
همچنین، باید توجه ویژهای به کاهش ساعتهای اداری و ایجاد پویش «دو درجه کمتر» برای کاهش مصرف انرژی در نظر گرفته شود تا فشار بر منابع انرژی کاهش یابد.
نتیجهگیری
بحران انرژی در ایران نه تنها به دلیل کمبود منابع، بلکه به علت ضعف در سیاستگذاری و مدیریت است. ایران باید این بحرانها را بهعنوان فرصتی برای بازنگری در ساختار مدیریتی انرژی خود تلقی کند. با ایجاد تغییرات ساختاری و مدیریت یکپارچه انرژی، میتوان به راهحلهای پایدار دست یافت و این بحرانها را به فرصتهایی برای پیشرفت تبدیل کرد.
آنچه مسلم است، امروز ما در آستانه یک تحول بزرگ هستیم. آیا زمان آن نرسیده است که با اقداماتی مؤثر، ناترازی انرژی را به چالشی برای توسعه پایدار تبدیل کنیم؟ این سؤالی است که باید به آن پاسخ دهیم و بهسوی آیندهای در تراز جهانی حرکت کنیم.